بانی فیلم=فقط يک روز استراحت در ميان روزهاي پرکار توليد سريال «همه چيز آنجاست» کافي بود تا مهمان يک فنجان چاي سام درخشاني در «خونه» رستوران او حوالي جهان کودک باشيم. او در حالي با راکورد گريم شخصيت فاني در اين گفت و گو حاضر شد که خودش از ادامه داستان اين شخصيت و فينال کاراکتر اطلاعي نداشت.
بازيگر سريال «آواي باران»، «ماتادور»، «راستش را بگو»، «نابرده رنج»، «شهر دقيانوس» و ... که حضور متفاوتي را با سريال «پژمان» تجربه کرده و قرار است اوايل سال بعد جلوي دوربين پيمان قاسمخاني نسخه سينمايي فيلم «پژمان» را نيز بازي کند اصولاٌ در اين سال ها بازيگر خوش شانسي بوده، او با انتخاب درست و ايفاي چند نقش متفاوت نشان داده مي تواند از جايگاهش به خوبي مراقبت کند. بازيگر سريال هاي «خسته دلان»، «سال هاي برف و بنفشه»، «ما چند نفر»، «روزهاي اعتراض» و ... که سينما را با «دلباخته»، «شهر آشوب»، «شکار رويا»، «عقرب»، «دلواپس»، «نطفه شوم» و ... تجربه کرده است سريال «زاويه هفتم» را نيز آماده پخش دارد.
فکر مي کنم سر سريال «پژمان» بودي که مهمان يک فنجان چاي باني فيلم شدي؟
ـ «آواي باران» و «پژمان».
اصولاٌ فيلمنامه هايي که در کشور ما در قالب سريال با کيفيت بالا تهيه و توليد مي شوند معدود هستند و اين شانس يک بازيگر است که بتواند شخصيتي متفاوت در يکي از اين فيلمنامه هاي قوي، را بر عهده بگيرد؟
ـ بله حرف شما را قبول دارم.
و تو خوش شانس بودي؟
ـ اگر نظرتان اين است بايد خدارا شکر کنم.
خبر دارم که قرار بود که با يارغارت، کامبيز ديرباز سر سريال «همه چيز آنجاست» حضور داشته باشيد اما او اين روزها در قشم جلوي دوربين سيروس مقدم است؟
ـ اواسط بهار بود که اين سريال با يک سيناپس به من و کامبيز پيشنهاد شد. ما خلاصه هاي داستان را خوانديم...
و خيلي در نگاه اول جذبتان نکرد؟
ـ (مي خندد) خب ابتداي امر خلاصه سيناپسي که براي ما ارسال شد خيلي جذاب نبود، اما مي شد به آن اعتماد کرد. جذابيت کار براي من در نگاه اول اين بود که قرار است با کامبيز همراه باشم. اگر چه گروهي که قرار بود با آنها همکار بشوم هم آنقدر مطمئن بودند که مطمئن باشم از فيلمنامه...
اما با کامبيز همراه نشدي و ...
ـ کامبيز رفت و به دلايلي به توافق نرسيد. من هم درگير يک کار ديگر شدم. در هر صورت نشد. تا اينکه بعد از گذشت مدتي دوباره با من تماس گرفتند و گفتند ما همان پروژه را جلو برده ايم، ولي با يک گروه ديگر، من آن زمان سر کار بودم عذرخواهي کردم. راستش آن سيناپس هم نامطمئن بود. مثلاٌ در خصوص شخصيت فاني تعريف و گزيده اي وجود داشت که ما هنوز هم به آن نرسيده ايم.
سريال از ابتدا اين همه داستان فرعي و تعدد داستان داشت؟
ـ در نگاه اول اينگونه به نظر نمي رسيد.
پس چه شد که با شخصيت فاني بالاخره جلوي دوربين شهرام شاه حسيني رفتي؟
ـ چند جلسه مذاکره داشتيم. در يکي از جلسات دوستان لطف داشتند آقاي هاشمي و آقاي افخمي مُصر بودند اين نقش را من بازي کنم.
خبر داري که مجيد مظفري هم يکي از کانديداهاي نقش فاني بوده؟
ـ بله ... اما گويا بعد تصميم گرفتند اين شخصيت سن و سال کمتري داشته باشد.
البته با گريم سن تو را هم بالا بردند؟
ـ بله، گويا قرار بوده اين آدم يک پسر 10 ـ 12 ساله داشته باشد نه يک بچه 27 ـ 28 ساله ...
بالاخره بازيگر اين سريال شدي؟
ـ باعث افتخارم بود، نظر لطف آقاي افخمي و آقاي هاشمي، ضمن اينکه شهرام شاه حسيني از دوستان خوب من است. او هم خيلي دوست داشت که من اين نقش را بازي کنم.
با شهرام شاه حسيني که سابقه کار قبلي نداشتي؟
ـ 15 سال پيش وقتي او دستيار کارگردان بود.
شخصيت فاني يک شخصيت ويژه در تلويزيون است که نمي توان از آن به راحتي گذشت؟
ـ بله جدا از نقش سريال «همه چيز آنجاست» در يک شبکه خوب و در يک دفتر خوب و معتبر توليد مي شد. ضمن اينکه نام و نشان خود عليرضا افخمي هم خيال مرا راحت مي کرد. با نقش خوب و عالي و کارگرداني يک دوست قديمي، پس همه چي مهيا بود براي يک اتفاق خوب، در مورد نقش کمي دودل بودم، نه کليت نقش بلکه در مورد جزئيات نقش، مي دانستم که نقش بسيار جذاب است و براي اولين بار است که در تلويزيون ما کاراکتري با اين ويژگي نوشته و کار مي شود. در مورد جزئيات يک مقدار شک داشتم. چون من پيش از اين کار سر سريال پليسي «زاويه هفتم» بودم که مي داني چه اتفاقاتي برايش رخ داد و ما مجبور بوديم کل کار را از اول بگيريم. پس عملاٌ من براي حضور در سريال «همه چيز آنجاست» خيلي وقت نداشتم و تنها 2 ـ 3 ماه فرصت بود که همه نقش مرا بگيرند. مي ترسيدم در اين فرصت کم ريزه کاري هاي اين نقش سخت در نيايد و به لحاظ کيفي کارم لطمه بخورد. من با شهرام صحبت کردم با آقاي افخمي هم گپ و گفتي داشتم و همان موقع به هر جفتشان گفتم قول مي دهم اين شخصيت جذاب ترين نقش اين قصه بشود. نه به دليل اينکه من بازيگر آن هستم به اين دليل که اين شخصيت تازه و بکر است. حرف امروز اجتماع است. جاي نقشي شبيه فاني در تلويزيون ما خالي بود. در حاليکه شبکه هاي ماهواره اي به حضور به اين دست کاراکترها مي پردازند. شرايط دو زنه بودن فاني و اضطراب او خيلي جذاب بود. مي دانستم که مي توانم نظر تماشاگر را با اين شخصيت جلب کنم. حرف جامعه بود.
اين ترس را نداشتي که چند قصه اي بودن سريال، شخصيت را تحت الشعاع قرار دهد؟
ـ من آنقدر دير و دقيقه 90 به پروژه اضافه شده بودم که فرصت نداشتم به اين مسئله فکر کنم. من بلافاصله پس از آن سريال پليسي به اين پروژه پيوستم. 35 قسمت سناريو گرفتم ولي وقت نبود همه را بخوانم من فقط نقش خودم را خواندم. ضمن اينکه قصه فاني ربطي به قصه هاي آن طرف نداشت، من قصه خودم را داشتم.
بي ربط بودن قصه ها هم کمي عجيب ـ غريب بود، مي شد فاني با شکل و شمايلي دراماتيک تر از آن ماجراي خريد و چک به قصه مهدي فرهمند مرتبط شود؟
ـ من بارها گفتم که اي کاش فاني با پيچ قوي تري به داستان اين خانواده گره مي خورد. من نويسنده نيستم نمي دانم چطوري ولي مي شد! من اصولاٌ خيلي با بچه قصه موافق نيستم. چون مي دانم که مخاطب ايراني هم ...
اصولاٌ علاقه به تک داستان واحد و محوري دارد؟
ـ دقيقاٌ، تماشاگر ايراني دوست دارد از هر جا وارد قصه مي شود با تعريف يکي ـ دو قصه، داستان دستش بيايد و با ماجرا همراه شود. اين بچه قصه ها مي توانست لطمه وارد کند که البته باهوش و درايت تيم نويسنده و خود کارگردان عملاٌ اين مسئله کنترل شده پيش مي رفت. نکته جالب اينکه با بازبيني راش هاي پرداخت شده ما ديگر سراغ متن هاي قبلي نرفتيم و تمام فيلمنامه با وسواس و توجهي بالاتر توسط آقاي افخمي بازنويسي شد. مدام سکانس اضافه مي شد. ما مي رفتيم در يک لوکيشن سه ـ چهار سکانس بگيريم به يکباره کارمان به يک هفته ـ دو هفته مي کشيد. در مورد شخصيت فاني اين اتفاق به کرات افتاد. آقاي افخمي پروبال بسياري به اين کاراکتر داد. من هم همين تفکر و توقع را از فاني داشتم. اتفاقي که افتاد پس از حضور خانم محرابي، سکانس هاي اين دو شخصيت کلي اضافه شد. مدام از دفتر تماس مي گرفتند و تبريک مي گفتند. خودشان هم سر ذوق آمده بودند. چون بازخورد خوبي از هر دو کاراکتر داشتند.
فاني را به لحاظ تعريف شخصيت، نوع نگاه، لحن، استايل از فيلمنامه بيرون آوردي؟
ـ حتماٌ بخشي از کاراکتر از دل فيلمنامه برداشته شده است. يک بخش را مديون شهرام شاه حسيني هستم چون او خيلي به من کمک کرد. باورت نمي شود در روزهاي ابتدايي کار گاهي کلي برداشت را کنار مي گذاشت و مي گفت مي تواند بهتر باشد. از همان ابتدا با کلي وسواس روي شخصيت فاني کار کرد. اين شخصيت را دوست داشت و به من خيلي در اين مسير کمک کرد.
خودش هم براي نزديک شدن به شخصيت فاني نمايشگاه دار را بازي کرد؟
ـ (مي خندد) دوست داشت اين نقش را بازي کند و از من هم خيلي مشورت گرفت. به نظرم خوب هم بازي کرده ...
خودش که پشيمان است؟
ـ نه بابا .... چرا؟!
مي گفت اي کاش خودم بازي نمي کردم حس خوبي نداشت...
ـ واقعاٌ؟! نمي دانستم. يک بار ما چهار صفحه سکانسي را گرفتيم و شهرام آمد گفت راضي هستي؟! گفتم تو راضي نيستي!! گفت مي شد بهتر باشد. بارها سه ـ چهار صفحه سکانس سخت تکرار شد. واقعا براي ايفاي شخصيت فاني مرا به سمتي برد که شايد خودم يک کم از آن فاصله داشتم.
معمولاٌ نقش هاي خاکستري که ضرب سياهي شان بالاست از سوي خود بازيگر هم با يک خود سانسوري پيش مي رود؟
ـ دقيقاٌ، چه خوب گفتي! من اين مسئله را با آقاي افخمي داشتم. هر بار که متن جديدي مي آمد مي خواندم. مدام مي گفتم چطور ممکن است يک انسان تا اين حد خبيث باشد، آنقدر بي منطق باشد! زنگ مي زدم به آقاي افخمي مي گفتم يک مقدار من با منطق اين قصه و اين شخصيت در اين سکانس مشکل دارم. او مي گفت سام جان تو به خود و جايگاه ذهني ات در مورد اين شخصيت فکر نکن. اين دست آدم ها هستند، تو که به اين قشنگي تا اينجا پيشرفتي، باز هم به من اعتماد کن!
فکر مي کنم يک جاهايي دلت براي فاني و رفتارهايش مي سوخت و حتي از دست او حرص مي خوردي؟
ـ باور کن آن، اصلاً با برخي از ناراحتي هايش همذات پنداري مي کردم. دلم برايش مي سوخت دوست نداشتم خراب شود. يکسري از رفتارها را دلم نمي خواست انجام بدهد. مدام از دريچه چشم خودم به اين آدم نگاه مي کردم، آقاي افخمي اين نگاه را از من گرفت. يکسري حرکات از من گرفته شد و يکسري حرکات به نوع و جنس بازي من اضافه شد که اين کار شهرام بود. يکسري هم رفتار در دل فيلمنامه بود، برايند اين دو و آن برداشت و ذهنيتي که خودم راجع به اين نقش داشتم و تأثيري که مي بايست در مقام بازيگر روي نقش مي گذاشتم شد فاني که امروز از نظر شما مي گذرد.
تو اينجا به يک مراقبت هم نياز داشتي تا کاراکتر از مناظر مختلف شبيه به بازي ات در سريال «آواي باران» شود، دو مرد متمول که...
ـ بله هر دو مرد پولدار و مو سفيد که مي توانستند شبيه به هم شوند. خيلي مراقب بودم که اين دو کاراکتر به لحاظ جنس بازي، لحن کلام و بيان به هم نزديک نشوند. در «آواي باران» شخصيت را منعطف و تحت تاثير ديگران گرفته بودم.
به خصوص زنش...
ـ بله 70 ـ 80 درصد اعمالي که او انجام مي داد تحت تاثير زنش بود و خودش تصميم گيرنده نبود.
و امّا فاني...
ـ فاني خودش تصميم گيرنده است. به لحاظ فيزيک حرکات، کلاً شما حرکات دست را در مورد فاني نمي بينيد. با خودم گفتم سام تو براي اين نقش اصلاً حس کن دست نداري!
و بيشتر سعي کردي خشم، نگراني و اضطراب کاراکتر را با ميميک صورت، چشم ها و... منتقل کني؟
ـ دقيقاً و اين کمک کرد تا حدودي يک نوع بازي دروني داشته باشم. شايد برايت جالب باشد من در اين سريال براي اولين بار، دو بار کارم به درمانگاه کشيد چون واقعاً نقش پر فشاري بود. براي اولين بار در طول زندگي ام قرص زير زباني خوردم.
براي فاني دنبال ما به ازاي بيروني هم بودي؟
ـ (مي خندد) ما به ازاي بيروني که کم نيست! چه بگويم؟! ولي حالا بي شوخي خيلي از دوستانم زنگ مي زنند و مي گويند اين چه نقشي است بازي کردي؟ ما به همراه خانواده مي نشينيم پاي سريال، به يکباره همسرمان عصباني مي شود و مي گويد ببين، همتون سر و پا يک کرباسيد! (مي خندد)
يکسري از دوستان من در منطقه اي معروف که من حالا اسم نمي برم کار مي کنند. يکي از آنها مي گويد انقدر همکاران من اين سريال را دوست دارند و با تو ارتباط برقرار کرده اند که يک تلويزيون بزرگ خريده اند و وسط سالن موقع ناهار مي نشينند پاي سريال و بعد از آن کلي جلسه نقد و بررسي دارند. در مورد شخصيتهاي مختلف به خصوص فاني...
به نظرم شخصيت سحر و قصه فاني با او هم مي شد از کمي پيش تر و از دوران هواي خوب روابط آنها آغاز شود تا نقطه A تا Z اين ارتباط به نقد و بررسي کشيده شود؟
ـ شما مي دانيد ما همين الان هم روي خط قرمز هستيم و شايد يک جورهايي حتي خط قرمز را رد کرده ايم. رابطه فاني و سحر را از جايي نشان داديم که آنها با هم به اختلاف خوردند. قبول کن طرح يکسري مسائل با چارچوب موجود مطابقت ندارد.
به نظرم رابطه شما (سحر و فاني) خيلي خوب در آمده به خصوص کشمکش آنها در دفتر فاني با بازي مشترک شما خوب در آمده است؟
ـ به نظرم خانم آشا محرابي نه تنها بازيگر خوب و کاربلدي اند که بسيار همکار با اخلاق و محترمي هستند. من از همکاري با ايشان راضي ام.
آيا فاني را يک شخصيت سياه ديدي؟
ـ او به نظر من يک مرد خانواده دوست است ولي درگير يک ماجرا مي شود، احساس من اين است که شايد فاني وارد يک رابطه شده باشد امّا آن طور که سحر درگير شده او درگير قصه نيست چون من او را به شدت مرد خانواده ديدم.
ولي فکر نمي کنم نظر مخاطب در اين سريال خيلي به نظر شما نزديک باشد؟
ـ (مي خندد) بله مي دانم!
خيلي از بازيگران در مملکت ما نقش هاي اينچنيني را بازي نمي کنند قبول داري؟
ـ در کل اين نقش بسيار نقش لبه تيغي بود. نمي خواهم از خودم تعريف کنم تو هم يک جوري بنويس که اينگونه منتقل نشود، شايد من بلد باشم نقش منفي را بازي کنم که خيلي سياه به نظر نرسد و مخاطب او را دوست داشته باشد. در مورد سريال «آواي باران» هم همين طور بود. اينجا هم تا الان من چيز منفي در مورد خودم نشنيده ام. (در مورد فاني)
تماشاگر شايد دوست دارد داستان تو لو نرود؟
ـ بله...
البته خبر ندارند که او در ادامه چه خواهد کرد؟ چه در رابطه با شخصيت سحر و چه در ارتباط با مهري فرهمند که بايد در آينده ببينيم؟
ـ (مي خندد) اجازه دهيد راجع به آن بعداً صحبت کنيم. داستان لو نرود! اميدوارم مردم در ادامه نيز فاني را بپذيرند. من خودم خيلي منتظر ديدن آن سکانس ها هستم. خيلي با خودم کلنجار رفتم براي سکانس هايي که شما در آينده خواهيد ديد.
قصه اي که حتماً به توطئه فاني و شريکش در قصه وصول چک بر مي گردد و در ادامه...
ـ بدت نمي آد کل قصه لو برود...
در مورد فينال قصه ات مطلع هستي؟
ـ باور کن نه!
خبر دارم که قصه داغ داغ به دست گروه مي رسد؟
ـ بله و واقعاً براي خود من هم جذاب است که بدانم چه مي شود.
براي فينال سريال و شخصيت هاکه اتفاقاً خيلي هم مهم است که به راحتي از دست نرود. با شما مشورت نکرده اند...
ـ فکر مي کنم طراحي فينال قصه فقط در ذهن آقاي افخمي و خانم قشقايي باشد. من هم دوست دارم با تماشاگر سورپرايز شوم. من تا جايي که بازي کردم فقط در جريان هستم.
فکر مي کني ما بتوانيم سريال «همه چيز آنجاست» و قصه اين همه شخصيت را با منطق درست تمام کنيم طوريکه مثل اکثر آثار، تماشاگر ناراضي از پاي رسانه بلند نشود؟
ـ با هوش و ذکاوتي که از آقاي افخمي سراغ دارم بله، مطمئنم که فينال خوب و منطقي در انتظار سريال است. اين سريال شايد خيلي ضعف داشته باشد ولي قصه اي است به روز، ماجرايي که جاي پرداختن به آن در تلويزيون ما خالي بود. مطمئنم قصه با شکل و شمايلي خوب جمع و جور خواهد شد. شما کلي نکته ريز و هوشمندانه در سريال مي بيني که در دل سريال جاي گرفته و به تناوب به مخاطب منتقل مي شود. اگر به اسامي افراد دقت کني!! به نظرم قصه فارغ از هرگونه دروغ خيلي آموزنده طراحي شده است. دليل استقبال خوب هم به نظرم همين صداقت است. اميدوارم فينال کليشه اي نداشته باشيم.
خيلي از بازيگران اين سريال از طراحي لباس و گريم ناراضي بودند که البته در خصوص برخي مثل مهرانه مهين ترابي مي توان حق داد به اين اعتراض، در مورد فاني به نظرم اين نقد وارد نيست!؟
ـ نمي دانم خوب است اين را منتقل کني يا خير، من براي لباس در اين سريال، اسپانسر داشتم به همين دليل طراحي لباس من به نظرت منطقي آمده است، از گريم هم راضي هستم.
و سبک و سياق کارگرداني و هدايت شهرام شاه حسيني را در مقام کارگردان چگونه ديدي؟
ـ شهرام دوست صميمي من است. او در جهت هدايت بازيگران بسيار دقيق و ريزبين عمل کرده است. من همان اول کار متوجه دقت او شدم، 10 شخصيت پيش مي رفتند و هيچکدام شبيه او نبودند و نيستند. اين يعني او توجه ويژه اي به بازيگري در اين سريال داشته است. در مورد کارگرداني هم بايد بزرگترها جواب بدهند من از کار با او لذت بردم. با فيلم سينمايي اش در جشنواره امسال فکر مي کنم آينده خوبي در انتظارش باشد.
به سينما هم فکر مي کني؟
ـ من خودم را بازيگر تلويزيون مي دانم و محبوبيت و لطف مردم را با اين رسانه تجربه کرده و مي کنم. حتماً به سينما هم فکر مي کنم.
و در پايان اين فنجان چاي...
ـ جا دارد يادي کنم از آقاي داود هاشمي تهيه کننده سريال، بدون تعارف و اغراق، شما مرا مي شناسي و مي داني که تعريف و تمجيد بي خودي نمي کنم. در روزگاري که اوضاع و احوال مالي سازمان مساعد نيست، ما سر موقع دستمزدهايمان را گرفته ايم و با آرامش و خيال راحت جلوي دوربين رفتيم. اين جاي شکر دارد اميدوارم سريال تا پايان بتواند مخاطبش را با اين قدرت حفظ کند.
-----------------------------------------------
دوستان لطفا تشریف ببرید سایت بانی فیلم و برای این گفتگو جذاب با مای استار سام تشکر کنید
روی لینک زیر کلیک کنید
www.banifilm.ir/Modules/News/newsdetail.aspx
نظرات شما عزیزان: